سرزمین زیبا و کهن ِ زنگان از دیرباز مرکز تمدنهای اقوام مختلف بوده و علیرغم حوادث سنگین طبیعی و تاریخی که پشت سر نهاده است هنوز نشانههای پایدار و غنی تمدنهایی بزرگ را در سینه دارد. امروز وجب به وجب این دیار، موزهای از مدنیتها و فرهنگهای گوناگون انسانی است. این سرزمین خردخیز و خردپرور، در طول اعصار متمادی توانسته است ضمن حفظ و حراست از هویت خویش، اندیشههای والای انسانی را زنده نگه دارد. امروز مردمانی فرهنگدوست و غیور در دامن پاکش زندگی میکنند که حافظ فرهنگ پویا و بالندهی گذشته اند. آنچه در ذیل میآید در حیطهی تخصص و مهارت این حقیر نیست اما در عرصهی پژوهشهایی که اینجانب – تاریخ ادبیات، به اطلاعاتی دست یافته و بدین باور رسیدهام که این اطلاعات میتواند بخشی از خلاء موجود در این عرصه را پر کند و شاید ترغیب و تشویق متخصصان امر را موجب گردد. اگر این آرزو برآورده گردد راقم به اهداف خود رسیده است.
ماهنشان یا به عبارت صحیحتر و با زبان خود مردم این دیار – مانیشان، بقایای معماری آتشکدهها، قلعهها و خانههای دورههای مختلف تاریخ از دوران قبل از تاریخ تا دورهی اشکانیان، ساسانیان، دورههای اسلامی تا ایلخانیان قابل ملاحظه است و نشان میدهد که یکی از مهمترین مراکز تاریخ و تمدن کشورمان است. این دیار خوش آب و هوا، از زمانهای کهن دارای موقعیت سوقالجیشی بوده و کتب تاریخی و مورخان از اهمیت آن سخنها راندهاند. حسن ابن محمد ابن حسن قمی در کتاب تاریخ قم (نوشته شده در ۳۷۸ هجری)، حمزه این حسن اصفهانی (متوفی ۳۵۰ هجری) در کتاب ملوک الارض و الانبیاء، عبداله این خرداد در کتاب المسالک و الممالک (نوشته شده در سال ۳۳۲ هجری)، مسعودی در کتاب التنبیه و الاشراف، یاقوت حموی در کتاب معجم البلدان و ابودلف مسعر بن مهلهل سیاح قرن چهارم هجری از موقعیت تاریخی و مردمان سلحشور این شهر نوشتهاند. دانشمندان و باستان شناسان شرق و غرب مانند: هنری راولینسن، ویلیامز جکسون، مار کوارت، نئومن، دونالد دیلبر، آرتور پوپ و دیگران سالها در کاوشها و حفاریهای علمی در این منطقه تلاش کردهاند و بسیاری از ادیبان معاصر کشورمان در این زمینه قلم زدهاند و حاصل تلاشهای علمی آنان ما را به غنای تاریخی – فرهنگی منطقه آشنا میکند.
مانناها اقوامی بودهاند که پیش از مادها بر این سرزمین حکومت کردهاند. نام آنان برگرفته از مان به معنی گله و گوسفند میباشد و مانناها اقوامی بودند که به گلهداری معیشت خویش را تامین میکردند؛ اما بعد از صدها سال اسکان در این سرزمین توانستند دولتی مقتدر برپا سازند و که امروز نامهایی چون مانقشلاق، مادای، مادآباد و مانیشان از این قوم باقی مانده است. آنان بعد از ۳۰۰ سال حکومت و دفاع از وطن خویش در برابر آشوریان و دیگر بیگانگان، جای خود را به همکیشان خود – مادها دادند. اگر بگوییم مانیشان سرزمینی تاریخی بوده است ادعای ما را قلعههای تاریخی ۲۰ گانه در این دیار اثبات میکند. این قلعهها از دیرباز وجود داشتهاند و آنچه تا امروز مسجل گشته اینست که قلعه “قیشلاق” دارای تاریخی ۲۲۰۰ ساله بوده و تاریخش به اشکانیان میرسد. باستان شناسان قلعهی “ارزه خوران” را یک قلعهی دفاعی و نظامی در برابر دشمنان دانستهاند. سبک معماری قلعه “کوسسج” نیز نشانگر سبک معماری بعد از اسلام است. در مجموع برخی از این قلعهها عبارتند از: بهستان، اینچه قالا، قلعه جوق، قاطیرچی، گوور قالا، بوی قالا، یاستی قالا، سینار قالا، قوزیجاق، گئچی قالاسی، و . . . که هر یک امروزه تپههایی هستند که جهت حفاریهای باستان شناسی ارزشمند میباشند و در کل، این قلعه ها همچون سلسلهای زنجیروار، ادوار مختلف تاریخ را بهم دوختهاند و از دوران پیش از میلاد تا دوران شکوهمند اسلامی، تمدن و مدنیتی عالی را پایهگذاری کردهاند.
در تاریخ و باستان شناسی، ناحیهی دریاچهی اورمیه را به سه بخش گیلزان، زاموآ و درهی آجی چای (تامارکیس) تقسیم کردهاند. ناحیهی غربی این دریاچه، گیلزان نام دارد که همواره در هزارهی اول قبل از میلاد (از قرن نهم تا هفتم ق.م)، بین دو حکومت اورارتو و ماننا بر سر تصاحب آن کشمکشهای متمادی وجود داشته و اغلب دولت آشور از تخاصم ایندو بهره گرفته و در آن دخالت نموده است.
از قرن نهم قبل از میلاد، دولت ماننا از درون اقوام و مدنیتهای هورری و گوتتی سر برآورد و مدتی بعد هم جای خود را به ماد داد که این نواحی با نام ماد کوچک یا ماد آتروپاتن خوانده شد. در این میان، رود قیزیل اؤزن از سه بخش آندیا، زیکرتو و قیزیل بوندا تشکیل میشده است. آندیا محدود به کوههای آغ داغ در دنبالهی البرز و آغ گدوک بوده است. زیکرتو نواحی میان کوه سهند و میانه و تا حدی زنگان را شامل میشد و قیزیل بوندا شامل بخش علیای قافلانکوه میشد که آشوریان آنرا مادای خواندهاند. امروز همین نامها با تغییراتی اندک در جای – جای منطقه وجود دارند. همچنین بازماندههای معماری مانناها را میتوان در هر گوشه از این سرزمین به چشم دید.
تاریخ نشان میدهد که اقوام گوتتی و لوللوبی از غرب دریای خزر تا دریاچهی وان ساکن بودهاند که گوتتیها بیشتر مناطق شرقی و لوللوبیها مناطق غربی را تحت سلطهی خود داشتهاند. به صورت دقیقتر میتوان جنوب و جنوب شرقی دریاچهی اورمیه را از آنِ گوتتیها دانست که از سدهی نهم قبل از میلاد مانناها به جای آنها آمدند. دیاکونف در تاریخ ماد زبان مردم این مناطق را بکسان و پیوندی میداند.[۱]
امروز معماری هر دوره و قوم و ملتی را میتوان بر اساس بازماندههای کهنش مورد بررسی قرار داد و دوام مدنیتها را بر همین اساس سنجید. بنابراین میتوان معماری را نمودار فرهنگی ملتها بشمار آورد که از روی آن طرز معیشت، آداب و رسوم، حتی عقاید و باورها را کشف کرد و به عبارت دیگر، اینان را تاثیرگذار و تاثیرپذیر در معماری دانست. آثار باقیمانده از مانناها را پژوهشگران باستان شناسی در سایتهای زیر بررسی کرده و نتایخ قانع کنندهای را بدست آوردهاند: تپههای ماننایی حسنلو، قالایچی، زیویه، گیان، سیلک و تپههای مادای نوشیجان، گودین و باباجان. امروزه نامهای مادآباد، مانیشان و دیگر اسامی موجود ما را به همان تمدنها رهنمون میشوند. قلعهی کیشه سو در حوالی زنگان، بنا بر نظرات مورخین و باستانشناسان، مرکز اداری – نظامی ماننا بوده است که بارها مورد هجوم آشور واقع شده است.[۲]همچنین اساتید فن، یکی از مهمترین اسنادی که امکان بررسی خصوصیات معماری ماننا را میسر می سازد نقش برجستهای میدانند که در اینجا از آشوریان مانده است. بنابراین ما نیز به معرفی کوتاهی از سایتهای باستانشناسی میپردازیم. یکی از معتبرترین اسناد این عرصه را باید در تپهی حسنلو جستجو کرد. این تپه در ۷ کیلومتری سولدوز – نقده امروزی واقع است که قطر آن ۲۵۰ الی ۲۸۰ متر است و در ارتفاع ۲۰ متری نسبت به اراضی همجوار قرار دارد. آثار معماری حسنلو را به ۵ دوره تقسیم میکنند که دورهی چهارم را مربوط به دورهی ماننا میدانند. در آثار این دوره، تالارهای ستوندار وجود دارد که در روی نقشهای جام حسنلو نیز قابل مشاهده است. از تالار حسنلو اسکلتهای اسب بدست آمده است که یادآور نحوهی دفن سکاها و نشانگر حفظ خصیصههای سکاهاست و نشان میدهد که مانناها و سکاها دارای قرابت نزدیکی هستند.[۳] همچنین نباید فراموش کرد که عناصر سمبولیک در معماری ماننایی امری رایج بوده است.[۴]
اشاره به جام حسنلو نیز حائز اهمیت است. تصاویر روی این جام، گزارشی از روایات اساطیری باستان است. این تصاویر از دیدگان بسیاری از پژوهشگران، سمبلهای آئین میترائیسم تلقی گردیده است.
تپه قالایچی نیز متعلق به مانناهاست. این تپه در ۱۲ کیلومتری بوکان در آذربایجان غربی است. در این تپه یک دورهی فرهنگی و سه دورهی ساختمانی تشخیص داده شده است[۵]. بیشتر مورخان این منطقه را پایتخت مانناها دانستهاند و کتیبهای در آن وجود دارد که به سال ۷۱۶ قبل از میلاد نوشته شده است[۶]. در این تپه، کاخ و معبدی وجود داشته است که تالار آن نیز ستوندار بوده است[۷].
زیویه از مهمترین مناطق و شهرهای ماننایی بشمار میآید. ابعاد قلعهی زیویه ۵۰۰ در ۸۰۰ متر بوده و در ۱۲۰ متری بالاتر از اراضی همجوار قرار دارد که یک باب چاه آب نیز دارد.
گودین تپه در حوالی همدان نیز دارای ۷ طبقهی فرهنگی است که دو طبقهی آن مربوط به دورهی مانناهاست.
تخت سلیمان در تیکان تپه و در جوار زنگان نیز بازماندهای از مانناها بشمار میرود. آتشکدهی تخت سلیمان از بناهای ماننایی است و در دامنههای تخت سلیمان، فونداسیون قصر مانناها هنوز نوازشگر دیدگان هر بازدید کنندهای است. تخت سلیمان اسامی دیگری هم داشته است و گنجک، گنزک و شیز از این نامها میباشد. نوشتهاند که افراسیاب تورانی تابستانها را در آنجا میگذارانده است. همچنین پادشاهان اشکانی نیز روانهی شیز میشدهاند. شاهان ساسانی هم مراسم تاجگذاری خود را در آنجا برگزار میکردهاند. این روند تا زمان ایلخانیان نیز ادامه داشته است و آثاری از هر یک در این مجموعهی تاریخی موجود است.
میدانیم آب دریاچهی تخت سلیمان بسیار رسوب گذار است. مانناها که آتشکده را در کنار این استخر ساخته بودند کاخ خود را در پایین دست استخر بنا کرده و کانالهای آب را طوری ساخته بودند که آب بعد از گذشتن از راهی دراز و دور زدن تپه، رسوبات خود را از دست داده و در کنار قصر یا پایگاهشان، آب قابل استفاده مهیا میشد. جالبترین موضوع، مشخصات معماری مانناهاست که در همهی این ساختمانها وجود دارد و حتی امروز هم بیشتر خانههای زنگان و کلا سرزمین مانناها همین اصول معماری را رعایت میکنند که در ذیل به معرفی این اصول میپردازیم.
کاوشگران در مجموع بر اساس نتایج بدست آمده مطرح میکنند که فرهنگ و تمدن والای ماننایی، از جمله اصول ساخت بناها و خانهها هنوز و شاید تا چندی پیش هم در شهرهای این مناطق حراست شده است. از همه جالبتر، بکار گرفتن ایوان در ساختمان و وجود اجاق یا آتشکدهای کوچک در حیاط خانهها است. ایوان در این نوع معماری، دارای عملکرد بهینهای در ساختمانهای منطقه است؛ زیرا از یکسو سرمای زمستانی و از سوی دیگر گرمای تابستانی را مهار میکند. یعنی در فصول گرم از تابش زائد آفتاب جلوگیری میکند و در فصول سرد، گرمای طبیعی فضای داخلی را تامین میکند. سازگاری این نوع معماری امروز هم موردی قابل دفاع است. از دیگر سو، حیاط خانهها مسقف هستند و دیوار حیاط اندکی کوتاهتر است. سقف حیاط ستوندار بوده و در وسط حیاط هم آتشکدهای وجود دارد. دیوار کوتاه، فضای لازم را برای خروج دود حاصل از سوختن مواد سوختی امکان پذیر میسازد و گرمای آن زیر سقف باقی میماند و آتش زغال برای گرم کردن اتاقهای اندرونی، به داخل برده میشود. پژوهشگران معتقدند که این نوع معماری بعدها تقلید شد و در مناطق کویری ایران نیز از آن بهره گرفتند و تنها تغییری که در آن دادند جای آتشکده یا اجاق را حوض آب گرفت. امروزه همین سیستم معماری در خانههای تاریخی زنگان قابل مشاهده است.
مجید تپه در نزدیکی تخت سلیمان آثار معماری یک قصر را در دامنه ی کوه سلیمان هنوز حفظ کرده است. رابرت دایسون باستان شناس آمریکایی که در کاوشهای این منطقه کار کرده میگوید: این منطقه از ۶۰۰۰ سال ق.م. تا ۶۰۰ سال ق.م. مسکون بوده و آثار مانناها، اورارتوها و ایشغوزها در آن وجود دارد.[۸]محمد تقی مصطفوی رئیس سابق ادارهی باستان شناسی ایران در بارهی جام زرین ماننائی میگوید: اهمیت فوق العادهی جام زرین عبارت از آن است که اولا جزئیات تمدن ماننا را نشان می دهد و از طرفی نفوذ عمیق تمدن و هنر ماننا بر تمدن هخامنشی بویژه در سنگ تراشیها و حکاکی های تخت جمشید را بطور واضح نشان میدهد.[۹]
اینک نگاهی کوتاه به فرهنگ و زبان مردم ماننا:
این سرزمین یادگاری از تمدن و مدنیت مانناهاست. آثار کاخ آنان در تخت سلیمان در دامنههای کوه سلیمان هنوز پا برجاست. نام شهر مانیشان نیز برگرفته از ماننی یا مانناست. جام زرین که زینت بخش موزههاست نمونه ای از آثار تمدن والای این مدنیت میباشد. ماننی یا مانناها از ۱۸۰۰ سال پیش از میلاد در منطقه حضور دارند. تاریخ گواهی میدهد که بعد از دولت گوتتی، دولت آشور بارها به آذربایجان هجوم آورده و بطور مستمر و پیوسته غنایم فراوانی را از منطقه به غارت میبرده است. این سرزمین ثروتمند سبب طمع آشوریها شده و هجوم آنان بارها اتفاق افتاده است. اندکی پیش از ماننا، اورارتوییها در این سرزمین حکومت میکردند که کتیبههای فراوان آنان امروزه در شهرهای مختلف موجود است.[۱۰]مانناها در سال ۱۰۰۰ ق.م. بود که در اتحادیهی اقوامی چون گوتتی، هورری، سابیر، توروک و آز مشارکت کردند و علیه اورارتو بپا خاستند. این عصیان سبب برافراشته شدن پرچم ماننا شد. مورخان آغاز حکومت آنان را از ۹۰۰ سال ق.م. ثبت کردهاند.[۱۱]
نخستین خیزش ماننا در ۱۸ قرن پیش از میلاد بوده است و در ۱۵ قرن پیش از میلاد شکل حکومتی گرفته و در سال ۹۰۰ ق.م. منجر به ایجاد دولت مقتدری شده است.[۱۲] دیاکونوف مینویسد: دقیقاً میشود گفت که اراضی ماننا با اراضی آذربایجان کنونی تطبیق میکند[۱۳]. وسعت جغرافیایی ماننا از ایالت ایللی پی و نامار در لرستان آغاز و تا کرانه های رود ارس ادامه مییابد. پادشاه آنها یانزی لقب داشت که در سال ۷۱۷ ق.م. یک سیستم متمرکز سیاسی را بوجود آورد.[۱۴] دیاکونوف اضافه میکند که ماننا در قرن ششم ق.م. جای خود را به مادها داد.[۱۵]
سرزمین ماننا دارای پنج بخش یا ایالت بوده است:
او ایش ایش مراغهی امروزی
زیکرتو میانه و اردبیل امروزی
آندیا منطقه ی بالای رود قیزیل اوزن
ایللی پی کرمانشاه امروزی
مادای همدان، قزوین و زنجان
دیاکونوف مینویسد: تمام این مناطق از نقطهی نظر زبانی خیلی به همدیگر نزدیک و یا عین هم بودند.[۱۶]
ماننا دولتی متمدن و دارای سرزمینهای آباد بوده و مردمش ثروتمند بوده اند.[۱۷] دیاکونوف از خط و نوشتهی مانناها سخن میگوید. به نظر او زبان آنان همان زبان گوتتی و هورریها بوده است.[۱۸] دیاکونوف اضافه میکند: ساکنین ماننا عبارت بودند از گوتتی، لولوبی و اقوام خویشاوند و نزدیک به آنها و همه التصاقی زبان بودند.[۱۹] در مورد زبان آنان تحقیقات ارزشمندی صورت گرفته و واژگانی بیرون کشده شده و با زبان امروزی ترکی تطبیق داده شده است. برخی از این واژگان توسط دیاکونوف و یامپولسکی چنین شمرده شدهاند:
“آدا” و “آتا” به معنی پدر، که امروز هم در میان مردم منطقه استفاده میشود.
“خان”، مانند شوماخان که سردار ماننا بوده است. این کلمه عینا امروز بکار میرود.
“اوش” یا “اوچ” به معنی عدد سه در اسامی محل مثلا : اوش قایا (اسکوی امروزی) به معنی سه صخره، وجود داشته است.
“قایا” به معنی صخره که امروز هم با همان تلفظ کاربرد دارد.
پسوند “تاش” و “داش” مانند: باتاش که این پسوند امروز هم در صدها کلمه مانند: قارداش، آرخاداش، دیلداش ، یولداش و غیره کاربرد دارد.
“آت” به معنی اسب که امروز هم کاربرد دارد و در آن زمان در اسامی زیر بکار رفته است: آت تارکیت، آت کال سو، آتیلا.
پسوند “لی” به صورت یای نسبت مانند: سانقیلی Sangili ایللی لی Illili بیللی Billi[20]
“آکاش” همان آغاج به معنای درخت امروز نیز به کار می رود.
“آسا” نام حاکم ماننا بوده است. آسا نام حکمداران ماننا بوده و این نام در منابع آشور به صورت آزا آمده است. در منابع تاریخی دو شاه ماننا نام آسا یا آزا داشته اند. آسای اول در سال ۷۷۵ ق.م و آسای دوم در سالهای ۷۱۵ – ۷۲۰ ق.م. حکومت کردهاند. این دو شاه ماننا در جنگهایی که آشوریان علیه دولت ماننا به نبردی بی امان برخاسته بودند حکومت ماننا را داشتهاند. برخی عالمان این کلمه را دارای منشائی هورری دانستهاند. البته عالمان بسیاری در این باب سخن رانده و نظریاتی را به میان آوردهاند.
“دینقیر” یا “تنگری” همان تانری و تاری امروزی به معنای خداوند است.
“اییه”، “یسا” و “یییه” به معنای صاحب امروز نیز کاربرد دارد.
“ایز” به معنای رد و نشان امروز هم کاربرد دارد.
مانا همان نام این حکومت یعنی ماننا است.
خطی که بر روی بشقاب زرین (این بشقاب علاوه بر جام زرین معروف است) که اینک در موزهی ایران باستان نگهداری میشود دارای سه سطر نوشته است که در سالهای اخیر دانشمندان موفق به خوانش آن شدهاند و خوشبختانه یکی از این دانشمندان از هموطنان ایرانی ما “منصور رهبری” هستند.
در زیوه بالغ بر ۳۴۱ قطعه (۴۳ قطعه طلا، ۷۱ قطعه نقره، ۱۰۳ قطعه عاج) بدست آمد. اندازه و تعداد تمامی اشیاء را ر.گیرشمن در یاداشتهای خود درج کرده است. در همان سالها (۱۹۵۰) آندره گُدار محافظ این گنجینه، توانست فهرستی از این اشیا را نشر دهد. در همان زمان بخش اعظم این اشیا متعلق به قرن نهم پیش از میلاد اعلام گردید. آندره گدار و ا. هرسفلد منشاء این اشیای هنری را به مانناها منتسب ساختهاند. نام منطقهی یافته شدن این اشیا نیز در متون باستانی زوبیه قالاسی خوانده شده است. ایشان به قرابت بین این اشیاء با اشیای بدست آمده از ازیرتو در چند کیلومتر آن طرفتر – یعنی قافلانتی نیز که مدتی پایتخت مانناها بوده است اشاره کردهاند. این نوشته روی سینی حک شده است:
نوشتهی روی این بشقاب در اصل دو خط وجود دارد. یکی از ایندو، به خط هیروگلیف بوده که تا الان معنی و منظور آن معلوم نگشته است. خط پایینی کاملا خوانده شده و معنا و مفهوم آن معلوم گشته و تردیدی باقی نمانده اشت. این خط را “منصور رهبری” – دانشمند ایرانی، خوانده است. در نهایت زبان این نوشته، زبان امروزین منطقه دانسته شده است[۲۱].
نتیجه: خوانده شدن کتیبهی ماننا و مسلم شدن زبان ترکی آن برای تاریخ بسیار ارزشمند است و نشان میدهد که از هزارههای قبل از میلاد طوایف ترک زبان در این سرزمین بنای تمدن و مدنیت را برپا کردهاند. همچنین این کتیبه نشانگر اینست که ترکان ایران الفبای فونتیک داشته و به نوشتاری بالاتر از خط میخی دست یافته بودند. این نتیجه مایه مباهات است و قدمت ادبیات و زبان را نشان میدهد. همچنین موقعیت و وضعیت زبان و ادبیات ما را حداقل در ۲۸۰۰ الی ۲۹۰۰ سال پیش بصورت عیان و بلاشک نشان میدهد.
منابع:
دیاکونف، تاریخ ماد، ترجمه کریم کشاورز، تهران، چاپ دهم، ۱۳۹۰٫
محمود اوریا، مقدمهای بر تاریخ معماری آذربایجان، تبریز، ۱۳۹۳٫
[۱] Roaf, M.1998.”Multiple Rabbets on Doors in Iran Age Assyria and Western Iran”, Iranica Antiqua 33: p.57.
محمود اوریا، همان، ص ۱۲۴٫
آندره اومر، ترجمه رسول بشاش، کشف یک کتیبه مربوط به قرن هشتم ق.م.، Studia Iranica, 27, 1998, pp 15 – ۳۰ .
یوسف حسن زاده، بقایای معماری محوطه ماننایی قلایچی، مجله باستان شناسی، سال دوم، شماره ۳، ۱۳۸۵، ص ۴۸ الی ۵۱٫
دکتر جواد مشکور، تاریخ مختصر آذربایجان، تهران، ۱۳۷۵٫
ا.ن. قلی اف، تاریخ آذربایجان، تهران، ۱۳۵۹، ص۱۷۰٫
رحیم رئیس نیا، آذربایجان در سیر تاریخ ایران، تبریز، ۱۳۸۳، ۳ جلد.
پروفسور محمدتقی زهتابی، ایران تورکلرینین اسکی تاریخی، ج ۱، تبریز، ۱۳۷۸٫
گرانتوفسکی، داندامایو، تاریخ ایران از آغاز تا به امروز، تهران، ۱۳۸۲٫
م. کالانکاتوکلو، آلبانیا تاریخی، باکی، ۱۹۹۳٫
م. کریمی، ساکالار، تبریز، ۱۳۹۵٫
منصور رهبری، ۲۸۰۰ ایل اؤنجه یه عایید یازی نمونهسی، اولای لار غزئتهسی، نمره ۲۰۳، ۲۰ نوامبر ۲۰۰۱٫
Ghrishman R. A., Propos du Tresor de Ziviye, – Jnes. Vol. 32. 1973.
Godard A. Le tresor de Ziviye, Haarlem, 1950.
Luckenbill D. Ancient records Assyria and Babylonia. Vol.2, Chicago, 1927.
Barnet R. Median art. – IR. An. Vol. 2, 1962.
آلتایجا – تورکجه سؤزلوک، آنکارا، آتاتورک کولتور و دیل و تاریخ یوکسک قورومو – تورک دیل قورومو یایینلاری، ۱۹۹۹٫
م. سیدوف، قیزیل دؤیوشچونون طالعی، باکی، ۱۹۸۴٫
م. اسماعیل روستم قیزی، نخجوان افسانهلری، نخجوان، ۲۰۰۸٫
ب. اؤگل، تورک میفولوگیاسی، ج ۱، ۲۰۰۶٫
[۱] دیاکونف، تاریخ ماد، ترجمه کریم کشاورز، تهران، چاپ دهم، ۱۳۹۰٫
[۲] محمود اوریا، مقدمه ای بر تاریخ معماری آذربایجان، تبریز، ۱۳۹۳، ص ۱۰۹٫
[۳] Roaf, M.1998.”Multiple Rabbets on Doors in Iran Age Assyria and Western Iran”, Iranica Antiqua 33: p.57.
[۴] دیاکونوف، همان.
[۵] محمود اوریا، همان، ص ۱۲۴٫
[۶] آندره اومر، ترجمه رسول بشاش، کشف یک کتیبه مربوط به قرن هشتم ق.م.، Studia Iranica, 27, 1998, pp 15 – ۳۰٫
[۷] یوسف حسن زاده، بقایای معماری محوطه ماننایی قلایچی، مجله باستان شناسی، سال دوم، شماره ۳، ۱۳۸۵، ص ۴۸ الی ۵۱٫
[۸] دکتر زهتابی، همان، ص ۳۸۹٫
[۹] دکتر رئیس نیا، همان، ج ۱، ص۲۳۱٫
[۱۰] دکتر جواد مشکور، تاریخ مختصر آذربایجان، تهران، ۱۳۷۵٫
[۱۱] ا.ن. قلی اف، تاریخ آذربایجان، تهران، ۱۳۵۹، ص۱۷۰٫
[۱۲] ر. رئیس نیا، آذربایجان در سیر تاریخ ایران، تبریز، ۱۳۸۳، ج ۱، ص ۱۹۷٫
[۱۳] دیاکونوف، تاریخ ماد، ترجمه کریم کشاورز، تهران، ، ص ۶۵٫
[۱۴] پروفسور زهتابی، ایران تورکلری نین اسکی تاریخی، ج ۱، تبریز، ۱۳۷۸، ص ۳۰۰٫
[۱۵] تاریخ ماد، همان، ص ۱۴۰٫
[۱۶] تاریخ ماد، همان، ص ۵۱۱٫
[۱۷] گرانتوفسکی، داندامایو، تاریخ ایران از آغاز تا به امروز، تهران، ص ۵۳٫
[۱۸] همان، ص ۴۸٫
[۱۹] تاریخ ماد، همان، ص ۱۴۶٫
[۲۰] رئیس نیا، همان، ص ۶۲٫
[۲۱] منصور رهبری، خط نوشتهی سینی ماننایی، ترجمه: م. کریمی، زیر چاپ.
سلام-عملا اجرای سیاستهای پان فارسیزم در یکصد سال گذشته در منطقه آذربایجان غربی و قسمتی از استان زنجان وکردستان به نفع پان کردیسم و تروریسم کردی تمام شده ومی شود و اگر به همین منوال پیش رود در بیست سی سال آینده این مناطق با اکثریت کامل کرد نشین سنی مذهب خواهد بود و این مسئله با توجه سیاستهای خاصی که در منطقه جریان دارد در صورت وقوع بحرانی خاص در کشور فاجعه بار برای ایران عزیز خواهد شد
سلام-بدون تردید هنگام حمله ماد به آشور هنوز پارسوا ایجاد نشده بود بعد از نابودی کشور باستانی آشور و رهایی ملل همجوار از جنایتهای آن عشایر نیمه متمدن پارس از جنوب به تدریج کوچ کرده و در قسمتهای کوهستانی ازایلام وکرمانشاه و استان کردستان کنونی ساکن شدند که در تاریخ به حاکم نشین پارسوا مشهور می باشند و در واقع نیای کردهای کنونی هستند این اکراد بعد ها در مناطق شمالی عراق کنونی وجنوب آناطولی پراکنده شدند و باقیمانده مردم آشور دربین آنها مستحیل گشتند