هنر آشقی همواره و در طول تاریخ به داد مردمان آذربایجان شتافته و یار و یاور او در مبارزات حق طلبانه بوده است. در تمامی جنبشها و نهضتهای اجتماعی آذربایجان می¬توان رد پای هنر آشیقی را مشاهده نمود. در هر انقلابی که در ایران رخ داده است نیز رد پای آشیقهای آذربایجان را میتوان یافت. در نهضت بزرگ ملی در سالهای ۱۳۲۴ نیز میتوان این هنر را در دستان توانمند آشیق حسین جوان دید.
در نهضت ۲۱ آذر آشیقهای بسیاری ساز بدست گرفته و پیشاپیش مردم حرکت کرده¬اند. آشیق حسین یکی از همین آشیقهاست. او با هنر ساز و موسیقی، هنر شهر و ادب را نیز ارتقا بخشیده و با ادبیات کتبی همراهی نموده است. در تاریخ ادبیات آشیقها، نام حسین جوان نامی ماندگار و فراموش ناشدنی است.
آشيق حسين صدها بار با آفرینش موسیقی و شعر خویش قاطی حرکت مردم شده و برای ملت خویش افتخار آفریده است. او، صدای ملت آذربایجان را در میان ملل جهان پرآوازه کرده و هنرها عرضه کرده است.
ملل موجود در اتحاد جماهیر شوروی با نام آشیق جوان آشنا بوده و سالها با هنر او زندگی کرده¬اند. اشعار او به زبان اکثر ملل شوروی ترجمه و چاپ شده است؛ بطوری که کمتر هنرمند و شاعری از چنین امکانات و افتخاری برخوردار بوده است.
آشيق حسين ۱۲۹۴در سال۱۲۹۴ در روستای گرمه¬دوز از محال قاراداغ به دنیا آمد. او هنوز ۹ ساله بود که پدر خود را از دست داد و تحت حمایت مادرش بزرگ شد. هنوز کردکی بیش نبود که در مجالس آشیقها شرکت جسته و ضمن آموزش موسیقی و شعر، امکان آفرینش نیز یافت و نامی و عنوانی کسب کرد. استعداد بی¬نظیر او توجه همگان را به خود معطوف ساخت. هنوز سنش به ۲۰ نرسیده بود که بدانسوی ارس راه یافت و در نزد آشیق موسا – برادرزاده آشیق علسگر شاگردی کرد و در طول ۸ سال آموزش توانست تا قله¬های هنر آشیقی دست یابد.
آشيق حسين بعد از فراگرفتن هنر آشیقی به سرزمین مادری خویش برگشت و از طرف ملت خویش مورد استقبال قرار گرفت. در این زمان او توانست با ساز و سخن خود مردم را دور خود گردآورد و برایشان شعر سراید و ساز بزند و هنر بیافریند. در همین زمان بود که مجلات و مطبوعات در آذربایجان ایران انتشار یافتند و نشریه “وطن یولوندا” اشعار او را پی در پی منتشر مینمود. علاوه بر وطن یولوندا، دیگر نشریات منتشره در تبریز اشعار معروف او مانند: «گول آذربايجان»، «اويان»، «آناوطن» را منتشر ساختند و در اندک زمانی این اشعار ورد زبان مردم شد.
در دوران یک ساله¬ی حکومت ملی، اشعار آشیق حسین از رادیو تبریز پخش می-شد و ساز و شعرش همگان را سر شوق می¬آورد. مطبوعات تبریز نیز همه روزه از اشعار او چاپ می¬کردند. اما با شکست حکومت ملی، آشیق حسین مجبور به عبور از ارس ¬گردید. این زمان ساز و شعر او امکانات بیشتری بدست آورده و بیشتر هم شکوفا می¬گردد. این بار اشعار فراوان و سیاسی وی نشریات باکو را نیز تزیین می¬کند. اشعار او در دستان توانمند موسیقیدانان و آهنگسازان آذربایجان می¬شکفد و ترانه¬ها ساخته می¬شود. دیگر آثار او نزد همگان شناخته شده است و ورد زبانهاست. بر اساس زندگی پر پیچ و خم آشیق جوان داستانها ساخته شده و بین مردم طرفدارانی می¬یابد. از این نوع داستانها می¬توان به نمونه¬های ذیل اشاره کرد:
«آشيق حسين¬ين كلبه¬جر سفري»، «آشيق حسين و سئوينچ»، «قاراداغ سفري» و دیگر داستانها توسط آشیقهای مختلف ساخته و پرداخته می¬شود و با استفبال مردم مواجه می¬گردد. همچنین دفترهای اشعار او نیز منتشر می¬شوند که از آن جمله می¬توان کتابهای ذیل را نام برد:
۱- آشيقين آرزيلاري
۲- آزادليق ماهني لاري
۳- شعرلر
۴- قوشمالار
۵- صدفلي ساز
۶- دانيش، تئللي سازيم
۷- باهار كيمي
و دیگر دفترهای شعری که بارها تجدید چاپ شده¬اند.
در سال ۱۹۵۹ جشنواره ای ۱۰ روزهی شعر و ادبیات آذربایجان در مسکو برگزار شد که آشیق حسین جوان در این جشنواره غوغائی بپا کرد و برای آذربایجان افتخار آفرید؛ از جمله اینکه توانست جایزه¬ی بزرگ «شرف نشاني» را کسب کند. آشیق حسین در همین سالها در چند المپیاد هنری نیز شرکت کرده و مدالهای برجسته¬ی این فستیوالها در اتحاد شوروی را بدست آورد. در سال ۱۹۶۷ عنوان “آذربایجان امکدار آرتیستی” را بدست آورد و در نهایت در سال ۱۳۵۴ شمسی دست از این دنیا شست.
آشيق حسين حق دارد که خود را بلبل مردم خویش بشمارد:
ايلك باهارين مژده¬چي¬سي
شن نغمه¬لي قارانقوشام
بؤيوك بير خالقين ائلچي¬سي
ازل گوندن يارانميشام.
*****
آزادليق آچيب گؤزومو
سئچمه¬رم ائلدن اؤزومو
نغمهلي، شيرين سؤزومو
خالقيم ايله بير آنميشام.
هیچ وقت نام مقدس آذربایجان از زبان او نیفتاد و پیوسته از وطن سرورد:
آنا يوردوم آذربايجان
گئنيش عمانلار سنين¬دير
گؤي چمن¬لر، ياشيل دوزلر
قالين اورمانلار سنين¬دير.
*****
نه گؤزه¬ل¬سن دوغما وطن
ايلهام آليب هر گون سندن
طبيعتي تسليم ائده¬ن
بؤيوك لقمانلار سنين¬دير.
*****
هر زامان عشقينله جوشان
چايلاري چايلارا قوشان
دؤشلرينده قيزيل نيشان
قوچ قهرمانلار سنين¬دير.
*****
سن بير گولسن، حسين بولبول
قدرتيندن آچيبدير ديل
ميليون ميليون، نسيل- نسيل
خوشبخت اينسانلار سنين¬دير.
آشيق حسين آشیقی مبارز است. در برابر رژیم پهلوی مردانه ایستاده و حتی بعداز شکست حکومت ملی، از رسوا کردن او دست برنمی¬دارد و تا عمر دارد برای کل دنیا از رسوایی او صرف نظر نمی¬کند. او، دشمن را- که در سال ۱۳۲۵ تبریز را به خاک و خون کشید- در اکثر اشعار خود به تصویر کشانده و به صورت ابدی رسوا کرده است:
اي اينسان جلادي، قودورموش ياغي
ناحقدن باتيرما قانا تبريزي!
انتقام گونلري گلر- يئتيشر،
بسدي، گتيرمه سن جانا تبريزي!
*******
قورخوتماز تبريزي نه اؤلوم، نهدار
اوندادير عظمت، متانت و وقار
او بيلير دونيادا حق- عدالت وار
قويماريق اودلارا يانا تبريزي!
*******
او قارا بولودلار اسن توفانلار
بير زامان تبريزين گوجونو آنلار
آزادليق اوغروندا تؤكولن قانلار
دؤنده¬ره¬جك گولوستانا تبريزي!
********
مين بير اوخ دگسه ده يارالانماز او،
قلينجلا كسه¬لر پارالانماز او،
خالقدان ال چكيب آرالانماز او،
بيلير آذربايجان آنا تبريزي!
*******
آنا چوخ ايسته¬ير اؤز اوولاديني
اونوتماق اولارمي آنا آديني
حسين ياخشي تانير اؤز اوستاديني
آييرماز اؤزوندن يانا تبريزي!
آشيق حسين همچون بسیاری از آشیقهای آذربایجان به ساز و قوپوز خود احترام می¬نهد و با او به گفتگو می¬نشیند، درد دل خود با او در میان می¬نهد و به زخمهای فرو هشته¬ی وی گوش فرا می¬دهد:
نه¬دير دردين، سؤيله نييه سوسموسان؟
دانيش تئللي سازيم، دانيش، سن دانيش!
كيمدن اينجيميسن، كيمدن كوسموسن؟
دانيش تئللي سازيم، دانيش، سن دانيش!
آشيق دردهای زمانه را خوب میشناسد و جنایاتی را که بر پهنه¬ی زمین توسط غدّاران و جنایتکاران سیاست پیشه اجرا می¬شود می¬داند:
يئر اؤزونده بشر قان آغلامازدي
ظاليم حوكمدارلار كاش اولماسايدي
نه اينسان اؤلردي، نه يورد ياناردي
جلادلارين باغري داش اولماسايدي.
*********
غم نه¬دير دونيادا بيلمزدي اينسان
آنالار ياشاردي آزاد، فراوان
گؤزه¬للر ساراليب، سولمازدي اينان
گؤزلريندن آخان ياش اولماسايدي.
آشيق فراموش نمی¬کند که قلدرهای شاه، آذربایجان و تمامی شهرها و روستاهای آن را چگونه به خاک و خون کشیدند؛ حتی در سالهای بعد – ۱۳۳۸، با یادآوری ۲۱ آذر به یاد جنایات بیحد و حصر شاه می¬افتد و خطاب بدو می¬نویسد:
شاه! من اونوتماديم، سن ده اونوتما
صابونلي كنديري، دار آغاجيني
اگر من اونوتسام، تاريخ اونوتماز
سينه¬سي داغلانان آنا، باجيني.
اي ياغي بو ظولمدن، بو خيانتدن
آرتير ائللرين سنه نفرتي
قان ايچمك اولوبدور سنين عادتين
ائللر سالار سنين كوت قيلينجيني!
*********
آنلاسين قان ايچن قودوز ياغيلار
نه گؤزوم ياشارار، نه قلبيم آغلار
شاهين قييها چكر، سسله¬نر داغلار
دوشمن سارا دؤنر گؤرجك لاچيني.
*********
حسينم دئديگيم اولاجاق، اينان!
ائل سني تورپاغا سالاجاق، اينان!
زمان اؤز اليله آلاجاق، اينان
باشينا قويدوغون ظولمون تاجيني!
آشيق حسين چنین اشعاری را بسیار سروده و با همین شعرهایش برای دوستان خویش شیرین، و برای دشمنان تلخ و گزنده بوده است. او، دیگر آشیقها را نیز به مبارزه با دشمنان فرخوانده و خطاب بدانان چنین میسراید
آشيق گؤتور دوققوز تئللي سازيني
يا ديواني، يادا تجنيس چال ها چال!
دوشمن اوچون سئچ قيلينجين سازيني
اسير¬گه¬مه كله¬سيندن چال ها چال!
آشيق، در سال ۱۳۲۱ رجز می¬خواند و آزادی را در همان نزدیکیها می¬بیند و چنین می¬نویسد:
حقيميزي ساخلاماغا
بيز دورموشوق مردانه
آزادليغا خائن باخان
بوياناجاق آلا قانا؛
هانسي ياغي ال اوزاتسا
شانلي آذربايجانا
كسر نسلين آذر ائلي .
او، در روزهای انقلاب برای بیداری و مشارکت مردم تلاش می¬کند و خطاب به خود می¬گوید:
جوان حسين ياتما گيلن
گئجه- گوندوز يازگيلن
او قان ايچن جلادلارين
مزاريني قاز گيلن.
****
چيگنينده ساز، الده توفنگ
دوشمن باشين از گيلن
وطني¬ني تعريف ائله
او شرقه تكان وئريب…
ولی می¬دانیم بعد از ۱۳۲۵ ملت آذربایجان به خون کشیده شد و بسیاری از فرزندان خلق یتیم و نالان شدند. آشیق حسین با خواندن شعر «آغلاما قيزيم» گویی خطاب به همه¬ی دختران ملت آذربایجان سخن می¬گوید:
من گئديرم سعادتين داليجا
عزيز قيزيم مندن سونرا آغلاما!
نفسيم گلينجه، تا ورولونجا
يئتيشرم بير ديارا آغلاما!
*****
قلبين تميز اولسون، اوره¬يين آچيق
دوستا حؤرمت بسله، دوشمنه آجيق
سؤيلمه¬مه هئچ كسه چليپاقيق، آجيق
آهين چيخسا بولوتلارا، آغلاما!
*******
قيزيم سيزيلداما، ناله ائیله¬مه!
پنهان دردين اؤته¬نه سؤيله¬مه!
ال آچما نامرده، منت ائيله¬مه!
سن كيچيلمه او اغيارا، آغلاما!
*******
باغري قاندير چوخ كؤرپه¬لر، ايراندا
چكيرلر اينسانلار نه¬لر، ايراندا
اوغولسوز آنالار مه¬لر ايراندا
بير اوميد وئر سن اونلارا، آغلاما!
*******
انسان بير آغاج¬دير، كسسه¬لر اونو
گؤيه¬ريب يئريندن باش وئرهر اونو
يئتيشيب دوشمنين عمرونون سونو
وورسادا حسينه يارا، آغلاما!
در باره¬ی هنر آشیقی آشیق حسین می¬توان ادعا کرد که یکی از آشیقهای دده ی آذربایجان است. بهترین سند برای چنین ادعایی، اشعار فروانی است که در ذهن و زبان و خاطره¬ی مردم آذربایجان موجود است. از آن جمله ترانه¬ی «بويلانا- بويلانا» امروز هم بعد از گذشت دهه¬ها ورد زبان مردم کوچه و بازار است و همه آن را ازبر می¬خوانند:
آزاد بير قيز گيريب باغا
گزير بويلانا بويلانا
خومار گؤزون سولا- ساغا
سؤزور بويلانا- بويلانا.
****
ايچيپ عشقين بولاغيندان
هر غنچه¬نين بوداغيندان
اوزور بويلانا – بويلانا…
صدها شعر از انواع: گرایلی¬ها، استادنامه¬ها، دیوانی¬ها، دوداق دیمزها ، قوشماها و دیگر انواع شعرهای آشیقی دلایل دیگری بر این ادعا می¬باشد.